مالیات گیری و منفعت تصنعی

گاهی پیرامون بعضی از موضوعات و مسائل کشور سیاستهایی در حال تدوین است که سیاستمداران برای اجرای آنها تنها به دنبال تغییر رفتار شهروندان هستند، اما نمیتوانند از ابزارهای موجود استفاده کنند. در این مواقع لازم است ابزاری بدین منظور طراحی و ساخته شود. یکی از این ابزارها، مالیاتها و هزینههای تصنعی است. به این معنا که در ابتدا یک هزینه تصنعی به سیستم مورد نظر تحمیل میگردد و سپس گفته میشود در صورت انجام یکسری از کارها و وظایف، آن هزینهها تقلیل مییابند یا حذف خواهند شد. پس بعضی اوقات مالیات میگیریم نه برای مالیات گرفتن بلکه برای تنظیمگری.
برای مثال در صورتی که حاکمیت بخواهد مردم برای زدن بنزین از کارت سوخت استفاده نمایند، میتواند بگوید بنزین بدون کارت شخصی، حدود 2000 تومان، و با کارت شخصی همان 1000 تومان خواهد بود. با ایجاد چنین شرایطی در واقع هیچ فشاری بر مردم تحمیل نخواهد شد و درآمد دولت و رفتار مصرفی مردم نیز هیچ تغییری نخواهد کرد اما از این پس شهروندان تمایل پیدا میکنند تا همیشه با کارت شخصی خود بنزین بزنند و رفتار جدید مدنظر حاکمیت را از خود بروز دهند. با این تکنیک میتوان انگیزه ایجاد کرد بدون اینکه دولت هزینهای بپردازد.
در بسیاری از کشورها در دنیا به منظور بازیافت بطریهای پلاستیکی، هزینهای بیش از قیمت روی جلد بطری را از خریداران دریافت میکنند و در صورت عودت بطريیها، مازاد هزینه را به آنها برمیگردانند. در واقع با این کار، قیمت آب معدنی یا نوشیدنیها افزایش پیدا نکرده است اما توانستهاند بدون هیچ هزینهای اکثر بطریها را جمعآوری و بازیافت کنند.
در رابطه با تحصیلات سربازان نیز میتوان از این ابزار استفاده کرد. برای مثال میتوان مدت زمان سربازی را از 21 ماه به 30 ماه افزایش داد؛ به این صورت که اگر سربازان یکسری از مهارتها را بیاموزند، مدت زمان سربازی آنها به همان 21 ماه تقلیل پیدا خواهد کرد. در واقع با وضع چنین سازوکاری بدون آنکه از تعداد سربازان کاسته شود و دچار محدودیت منابع شوند، در بلندمدت سربازان دارای مهارتها و تخصصهایی خواهند بود و عمدتا همان 21 ماه نیز خدمت خواهند کرد.
هنگامی میتوان افراد را به انجام اموری وادار یا ترغیب کرد که ایجاد انگیزه برای آنها ممکن باشد. انگیزه به 2 صورت ایجاد میشود. بوسیله بشارت و ایجاد امید یا بوسیله انذار و تهدید کردن. در واقع دادن یک چیز یا گرفتن چیزی از افراد، برای آنها انگیزه ایجاد خواهد کرد. اما مسئله اینجاست که تغییر رفتار باسیاست تشویقی نیازمند منابع پایدار است. اگر منابع پایداری در نظر گرفته نشود در طولانی مدت آن سیاست دچار آسیب خواهد شد یا محکوم به شکست خواهد بود. یکی از راهکارهایی که مانع از شکست سیاستهای تشویقی میشود و میتوان به کمک آن بر محدودیتهای مالی فائق آمد این است که منابع مالی در خود سیاست دیده شود و به اصطلاح سیاست پیوست مالی داشته باشد که یکی از مصداقهای آن، ابزار مالیاتگیری و هزینه تصنعی است.
در واقع این ابزار به مسائل به صورت پویا مینگرد تا به خودی خود حل شوند. همچنین نوعی خود کنترلی برای جامعه پدید میآورد و بعضاً یکسری از هزینههای عمومی را کاهش میدهد. به این معنا که به جای آن که مردم بطریهای خود را بیرون بیاندازند و سپس شهرداری، رفتگر و کارگر استخدام کند که بطریها را جمعآوری یا از زبالههای دیگر جدا کند، با استفاده از چنین ابزارهایی، دیگر نیاز به صرف هزینه و بودجه برای چنین وظایفی وجود نخواهد داشت.
یکی از اشتباهاتی که در گذشته حاکیمت برای افزایش صادرات مرتکب شده بود این بود که برای تشویق صادرات، ردیف بودجه در نظر گرفته شده بود و تحت عنوان جایزه صادراتی به صادرکنندگان پرداخت میشد. اتخاذ چنین سیاستی علاوه بر این که فسادزا است، پایدار نبود و با محدودیت بودجهای نیز مواجه بود. در حالی که به جای اتخاذ چنین سیاستی، میتوان در زنجیره انتهایی مالیات بر ارزش افزوده کالا، مالیاتی را که صادرکنندگان پرداختهاند به آنها باز گردانند.
در آخر لازم به ذکر است که تفاوت این ابزار با ابزارهای هزینهدار کردن و گیتگذاری این است که در این جا افراد مختار هستند که چه راهی را انتخاب کنند اما در دو تکنیک دیگر، مردم به نوعی مجبور میشوند برای بدست آوردن منفعتی هزینهای را پرداخت کنند. در واقع این ابزار نمیخواهد هزینهای برای مردم ایجاد کند بلکه بیشتر به دنبال رفتارسازی است.
هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.